در صد زخم جفا زان مژه بر دل بازست از کلیم غزل 94

در صد زخم جفا زان مژه بر دل بازست

1 در صد زخم جفا زان مژه بر دل بازست غمزه زان ناوک کج سخت درست اندازست

2 هر که خودبین و خودآرا ز هنر بی خبرست همچو طاووس که پر زینت و کم پروازست

3 سر توحید ز زنجیر شود معلومست صد دهان نغمه سرا باشد و یک آوازست

4 دخل بیجا ندهد غیر خجالت اثری تیر کج باعث رسوائی تیراندازست

5 طوطی آنروز که منقار بخون رنگین کرد گشت روشن که چه روزی سخن پردازست

6 دیده بگشا که هم امروز بود روز جزا زنگ آئینه سزا یافتن غمازست

7 در وفا طایر تصویر توان گفت مرا بسته یک چمنم دائم و بالم بازست

8 چون دل مرده شود زنده ز تأثیر سخن این گهر گرنه کلیم از صدف اعجازست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر