1 ای باد ز غصهای که خون پاشَد از آن با یار مگو که تنگدل باشد از آن
2 ور زلف همی پریشیاش، نرم پریش بر تازه گلش مزن که بخراشد از آن
1 چون برفَراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم
2 صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم
1 شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است فرمان ده جهان عضدالدین طُغَنشَه است
2 آن خسروی که خسرو اجرام آسمان در تحت حکم او چو مقیمان در گه است
1 ای ظفر موکب تو را بر پی دو جهان پیش همتت لا شی
2 در صف بندگان تو مریخ روز رزم از شمار بسمل و فی