-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از نظاره ی تو خجل آفتاب صبح لعلت بخنده ی نمکین برده آب صبح
2 تابان ز جیب پیرهنت سینه ی چو سیم چون روشنی روز سفید از نقاب صبح
3 ما را چو شمع با تو نشانند رو برو سوز و گداز نیم شب و اضطراب صبح
4 دل را فراغ می دهد و دیده را فروغ دیدار آفتاب و شان و شراب صبح
5 دیوانه ی جمال تو از مستی خیال ذوق می شبانه ندانست و خواب صبح
6 خون شد دلم ز سیر مه و مهر چون شفق از دیر ماندن شب تار و شتاب صبح
7 بستان می صبوح فغانی بفال سعد آندم که آفتاب گشاید نقاب صبح