- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بیوفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد قهر خدا باشد که بر لطف خدا عاشق نشد
2 چون کرد بر عالم گذر سلطان ما زاغ البصر نقشی بدید آخر که او بر نقشها عاشق نشد
3 جانی کجا باشد که او بر اصل جان مفتون نشد آهن کجا باشد که بر آهن ربا عاشق نشد
4 من بر در این شهر دی بشنیدم از جمع پری خانه ش بده بادا که او بر شهر ما عاشق نشد
5 ای وای آن ماهی که او پیوسته بر خشکی فتد ای وای آن مسی که او بر کیمیا عاشق نشد
6 بسته بود راه اجل نبود خلاصش معتجل هم عیش را لایق نبد هم مرگ را عاشق نشد