- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال را ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال را
2 باری گر از درد تو من زاری کنم، عذرم بنه چون بار مستولی شود مسکین کند حمال را
3 روزی همی باید مرا، مانند ماهی، تا درآن پیش تو تقریری دهم شرح شب چون سال را
4 شاگرد عشقم، گر سخن گویم درین معنی سزد چون عشق استادی کند، در گفتن آرد لال را
5 در بازجست سر ما چندین مکوش، ای مدعی گر حالتی داری چون من، تا با تو گویم حال را
6 گر صرف مالی میکنی در پای او منت منه جایی که باشد جان فدا، قدری ندارد مال را
7 دل چو ببندم در رخش سر چون کشم؟ کان بیوفا دام دل من ساختست آن زلف همچون دال را
8 نشگفت اگر بال دلم، بشکست ازین سودا، که من مرغی نمیدانم که او این جا نریزد بال را
9 با او چو گفتم درد دل، گفت: اوحدی، این شیوه تو بسیار میدانی، ولی حدیست قیل و قال را