- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
2 با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
3 از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم آن غالیهدان است همانا نه دهانی
4 وز لاغری ای بت که دهان داری گویم آن سیمین کلک است همانا نه میانی
5 نه نه که به آن سان که میان و دهن توست من بندهام ازکلکی و از غالیه دانی
6 باد آید و از حلقهٔ زلفین تو هر شب بر لاله ستان تو کند مشک فشانی
7 شادند همه شهر بهدیدار تو امروز حقا که چنین است و در این نیست گمانی