- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سعی نگون، زین دشت، در سر چه هوا داری کز یک دو تپش با خاک چون آبله همواری
2 صد عشق و هوس داریم، صد دام و قفس داریم تا نیم نفس داریم کم نیست گرفتاری
3 پوشیدن اسرارست ای شخص حباب اینجا عریانی دیگر نیست گر جامه فرود آری
4 غمازی اگر ننگست باید مژه پوشیدن بیرنگ نمیآید از آینه ستاری
5 در غیبت نیک و بد نقدست مکافاتت آخر به چه روی است این کز پشت برون آری
6 آگاهی و جهل از ما تمییز نمیخواهد بیچشمی مژگانیم کو خواب و چه بیداری
7 در مرکز تسلیم است اقبال بلندیها سر بر فلکم اما از آبله دستاری
8 ما ذرهٔ موهومیم اما چه توان کردن تشویش کمیها هم کم نیست ز بسیاری
9 فریاد ز افلاسم کاری نگشود آخر بیناخنیام خون کرد از خجلت سرخاری
10 پرهیز میسر نیست از مخترع اوهام چون چشم بتان عام است بیدادی و بیماری
11 بار نفس بیدل بر دوش دل افتادهست دل این همه سنگین نیست وقتست که برداری