1 ای عرش بر این سریر سلطانی تو مهمانی بزم دوست ارزانی تو
2 این مشعله ها که بر رواق فلک است شمعی است برای شب مهمانی تو
1 زینهار ایدل از آن غمزه که شمشیر بدست است باحذر باش که از مست کسی طرف نبستهست
2 کس چه سان از تو برد جان که زدنباله حشمت حشم ناز و فنون تا نگری دست بدست است
1 در وصف علی که هر که رائی دارد کفر است خدائی که خدائی دارد
2 لیک از نباء عظیم باید دانست کاینطرفه خبر چه مبتدائی دارد
1 ابت المنیته ان تطیش سهامها قف فی الدیار و ناد این کرامها
2 ما للبلاقع من لوی باللوی قد انکرت اکنانها آرامها