1 ای عرش بر این سریر سلطانی تو مهمانی بزم دوست ارزانی تو
2 این مشعله ها که بر رواق فلک است شمعی است برای شب مهمانی تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 شد فرشته باد بر مرکز نوان که فرشته آب شد سویش روان
2 گفت کای در بحر موسی را دلیل سوی تو آورده ام صد رود نیل
1 کرد پور سعد ترسائی جوان بهر قتل آن امیر دین روان
2 شد چو نزدیک آنجوانبخت صبیح دیدکاندر مهد خون خفته مسیح
1 بازم از این واقعۀ دشت بلا یاد آمد خرمن صبر و ثباتم همه بر باد آمد
2 در شگفتم ز چه در هم نشد اجزای وجود زان همه ضعف که بر علّت ایجاد آمد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **