- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل ترا گر آرزوی بیغمی کند آن کن تو نیز موسم گل کاد می کند
2 دانی که آدمی چه کند وقت نو بهار؟ می خوارگی و عاشقی و خرّمی کند
3 خیزد ببانگ بلبل و خسبد میان گل بامی نشست و خاست بصد مردمی کند
4 زانو نگیرد از سر زانوی چنگ باز با بانگ مرغ و نالۀ نی همدمی کند
5 هر گوشه یی که درد دلی سر برآورد در مان آن بشربتی یک دمی کند
6 زیرا که هم ز باده تواند شدن خراب بنیاد غم اگر چه بسی محکمی کند
7 اینست مختصر، می و معشوقه و سماع تدبیر آنکه اوطلب بی غمی کند