-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی میخانهها برهم زدی تا سوی میدان تاختی
2 چون ساکنان آسمان خود گوش ما برتافتند تو سبلتان برتافتی هم سوی ایشان تاختی
3 ای تو نهاده یک قدم بگذشته از هر دو جهان آه پس کدامین عرصه بد تا تو بر اسبان تاختی
4 خود پردهها و قافیه وآنگه خراب عشق تو تو پردهای نگذاشتی چون سوی انسان تاختی
5 عقل از تو بیعقلی شده عشق از تو هم حیران شده مر جسم را خود اسم شد تو چونک بر جان تاختی