ای درخشان ز رخت مهر سپهر عالی از شمس مغربی غزل 188

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

ای درخشان ز رخت مهر سپهر عالی

1 ای درخشان ز رخت مهر سپهر عالی سایه ات از رخ ذرّات مبادا خالی

2 ما چو ذرّه همه در سایه خورشید توایم بر مدار از سر ما سایه ز فارغ بالی

3 دلم از زلف تو پیوسته پریشان حالست گرچه جمعست در آن جمع پریشان حالی

4 گرنه با غالیه از زلف تو بوئی بوده است غالیا غالیه را کس نخریدس غالی

5 هم توظاهر شده در مملکت تفصیلی هم تو مخفی شده در مرتبه اجمالی

6 هم توئی خوبی رخسار بتان مهوش هم تو زیبائی زلف و قد و خط و خالی

7 قفس جسم کجا مانع پرواز شود طایر جان کسی را که تو پر و بالی

8 ای ولی که آینه ی روی دلارام خودی چونکه با تست دلارام چرا مینالی

9 مغربی با یقین روی نماید هردم بگمانی تو مگر دیده از آن میمانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر