ای صنم کز چشم کافر کیش بردی از نیر تبریزی غزل 117

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

ای صنم کز چشم کافر کیش بردی دین من

1 ای صنم کز چشم کافر کیش بردی دین من برخی سحرت که بستی چشم عالم بین من

2 زاتش عشقت دلم آئین زردشتی گرفت دل ستی و سینه آتش خانۀ برزین من

3 گر بفروردین بروید لاله و نسرین بباغ سالیانست از رخ او و لاله و نسرین من

4 بر نخواهد شد ز سر عشق من و بیداد او من بمهرش خورده ام سوگند او بر کین من

5 گر بود این راست کز نسرین همی خیزد عبیر نی عجب کز سوسن عنبر ریزد این نسرین من

6 همچو بوتیمار بر دور لبت کآب بقا است تشه خواهد داد جان آخر دل مسکین من

7 سر چو بر بالین نهم با یاد آن روی چو گل راست گوئی پشتۀ خاریست بر بالین من

8 نیرّا خونش بریزم در زمان از تیر آه آسمان گر مهر بازد با مه و پروین من

عکس نوشته
کامنت
comment