- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
2 ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
3 تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
4 هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع در جاه کمترند ز یک تار موی تو
5 مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
6 جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
7 تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
8 تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
9 من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟ کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
10 این خدمتیست مختصر ایرا به پیش ازین شد خدمتی نبشته به اِطناب سوی تو