ای قوم الغیاث که کار از خاقانی شروانی غزل 232

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

ای قوم الغیاث که کار اوفتاده‌ایم

1 ای قوم الغیاث که کار اوفتاده‌ایم یاری دهید کز دل یار اوفتاده‌ایم

2 از ره روان حضرت او بازمانده‌ایم از کاروان گسسته و بار اوفتاده‌ایم

3 در صدر دیده‌ای که چه اقبال دیده‌ایم بر آستان نگر که چه زار اوفتاده‌ایم

4 از من دواسبه قافلهٔ صبر درگذشت ما در میان راه و غبار اوفتاده‌ایم

5 اندر بلا همی کندم آزمون بلی در آتش از برای عیار اوفتاده‌ایم

6 ای کاش یار غار نرفتی ز دست من اکنون که پای بر دم مار اوفتاده‌ایم

7 خاقانی عزیز سخن بودم ای دریغ آخر چه اوفتاد که خوار اوفتاده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment