ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها از شمس مغربی غزل 11

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها

1 ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها تا چند درین تنها مانی تو تن تنها

2 ای بلبل خوش‌الحان زان گلشن و زان بستان چون بود که افتادی ناگاه به کلجن‌ها

3 گویی که فراموشت گردیده درین گلخن آن روضه و آن گلشن و آن سنبل و سوسن‌ها

4 بشکن قفس تن را پس تنتن‌تن‌گویان از مرتبه گلخن بخرام به گلشن‌ها

5 مرغان هم‌آوازت مجموع ازین گلخن پرنده به گلشن شد بگرفته نشیمن‌ها

6 در پیش دام و دد معوا نتوان کردن زین جای مخوف ای جان رو جانب مامن‌ها

7 ای طایر افلاکی در دام تن خاکی از بهر دو سه دانه وامانده خرمن‌ها

8 باری چو نمی‌یاری بیرون شدن از قالب بر منظره‌اش بنشین بگشاده روزن‌ها

9 ای مغربی مسکین اینجا چه شوی ساکن کآنجاست برای تو پرداخته مشکن‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment