- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن جان عزیز من تویی، برجان من خواری مکن
2 با چشم تو تقریر کن: کآهنگ جان بیدلان گر پیش ازین میکردهای، اکنون که بیماری مکن
3 پیشم نشستی ساعتی تا حال دل پرسی، کنون برخاستی تا دل بری، بنشین و عیاری مکن
4 رخصت که دادست اینکه تو آشفتگان عشق را در آتش سودای خود میسوز و غمخواری مکن؟
5 هر لحظه پیش دشمنان گفتی: بیازارم ترا آزار سهلست ای پسر، آهنگ بیزاری مکن
6 از روی زیبا سرکشی نیکو نیاید، دلبرا یا رخ بپوش از مردمان، یا مردم آزاری مکن
7 بردی دلم را وین زمان گویی: نمیدانم چه شد؟ در طره پنهان کردهای، بنمای و طراری مکن
8 نیکو نباشد هر زمان جایی دگر کردن هوس من دوست میدارم ترا، با دشمنان یاری مکن
9 ای اوحدی، از دست او سودت نمیدارد فغان گر زر نداری در میان، از دست او زاری مکن