ای منور بروی تو هر چشم از سیف فرغانی غزل 388

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

ای منور بروی تو هر چشم

1 ای منور بروی تو هر چشم در دلم نور تو چو در سر چشم

2 هر دم از حسن تو دگر رنگی روی تو جلوه کرده بر هر چشم

3 مه چو خورشید جویدت هر روز تا برویت کند منور چشم

4 دست صدقم کشد بمیل نیاز خاک پایت چو سرمه اندر چشم

5 بخیال تو خانه دل را هر نفس می کند مصور چشم

6 تا مرا در غم تو با لب خشک دل بخون جگر کند تر چشم

7 هر کرا آب چشم بهر تو نیست همچو سیلش شود مکدر چشم

8 بچشم زهرم ار کنی در جام بکشم بارم ار نهی بر چشم

9 دل چو مست می محبت شد خمر عشق تو بود و ساغر چشم

10 از سر ناز در چمن روزی ای مه لاله روی عبهر چشم

11 هست در باغ همچو من بیمار بهر تو نرگس مزور چشم

12 هم ز چشم تو خوب منظر روی هم ز روی تو خوب منظر چشم

13 هرکه دل در تو بست بی بصر است گر گشاید بروی دیگر چشم

14 پرده بر وی فرو گذار که هست این دل همچو خانه را در چشم

عکس نوشته
کامنت
comment