ای مرا همچو جان و از جان به
1
ای مرا همچو جان و از جان به
بامدادان نشاط کن، برجه
2
دی به مهرست مهربانی کن
کز همه چیز مهربانی به
3
سخن از عز ملک سلطان گوی
باده بر یاد ملک سلطان ده
4
شه ملک ارسلان که عالم را
غرقه کردست در عطای فره
5
مایه جود او ز دریا بیش
پایه جاه او ز گردون به