1 ای مهر رخت مظهر ذرّات دو کون ذاتت بصفت معیین ذات دو کون
2 وی داده به نیستی جمالت هستی ای کرده ز نفی عین اثبات دو کون
1 ای روی تو مهر و کَون ذرات ذات تو برون ز نفی و اثبات
2 ذرّات کجا رسند در مهر ذرات کجا و مهر هیهات
1 ز چشم من توئی در جمال خود نگران چرا جمال تو از خویشتن شود پنهان
2 چو حسن روی ترا کس ندید جز چشمت پس از چه روی، من خسته گشته ام حیران
1 دلبری دارم که در فرمان او باشد دلم همچو گوئی در خم چوگان او باشد دلم
2 هر زمان هر جا که می خواهد دلم را میبرد زان سبب پیوسته سرگردان او باشد دلم