- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی تا غافلی جمالی چون بنگری نقابی
2 هنگامهٔ خموشت چندین کتاب دارد یک حرف و صد بیانی یک شخص و صد خطابی
3 آزادی و تعلق فرصت شمار شوقت بوی سبک عنانی رنگ گران رکابی
4 آیینهٔ تعین حکم حباب دارد از یک عرق محیطی وز یک نفس سرابی
5 دل معنی غریبی است چشمی گشا و دریاب یک نقطه واری اما صد دفتر انتخابی
6 حیرت خیال پیماست عبرت قیامت آراست اینجا پر و تهی چیست پیمانهٔ حبابی
7 دانش اگر کمال است فهم خودت محال است دل غرق انفعال است یونان زیر آبی
8 افتاده است حیرت در عالم خیالات فرش بساط وهمی، نی مخملی و خوابی
9 خواهی به عجز و تسلیم خواهی به ناز و مستی بر هر چه خواهی افزود صفر عدم حسابی
10 تدبیر علم و دانش تمهید نارساییست سر کو تهی نخواهی این رشته بر نتابی
11 بیدل که داد اینجا آگاهی از تو ما را ما عالم جنونیم، تو مجلس شرابی