ای جان جهان کبر تو هر روز از سنایی غزنوی غزل 46

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست

1 ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست

2 نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست

3 عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز زیرا که جمال تو ز اندازه برونست

4 در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست

5 تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست

6 ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست کز عشق تو حال من دل سوخته چونست

7 از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زانک بر ماه ترا دایرهٔ غالیه گونست

عکس نوشته
کامنت
comment