- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست
2 نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
3 عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
4 در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست
5 تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست
6 ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست کز عشق تو حال من دل سوخته چونست
7 از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زانک بر ماه ترا دایرهٔ غالیه گونست