ای مصور نقش آن سرّ از ملک‌الشعرا بهار غزل 346

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش

1 ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش موشکافی‌ها کن و موی میانش را بکش

2 سیل اشگ از جویبار دیده اول کن روان زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش

3 گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه‌، زان نکته‌ای شیرین فروگیر و دهانش را بکش

4 چون‌ مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار گرتوانی آن عذار خوی‌دستان را بکش

5 یا مکش آن ابروانش یا اگر خواهی کشید نقش‌ها بگذار و ناز ابروانش را بکش

6 آن گرانبار سرینش را بکش بر روی ساق ور کشیدی محنت بار گرانش را بکش

7 چشم‌برهم‌ نِه‌،‌چو چشم‌ مست‌ او خواهی کشید ورگشودی‌، همچو من آه و فغانش را بکش

8 غمزه‌اش را گر ندانی چیست من دارم به‌دل از دل من غمزه‌های جان‌ستانش را بکش

عکس نوشته
کامنت
comment