- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش موشکافیها کن و موی میانش را بکش
2 سیل اشگ از جویبار دیده اول کن روان زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش
3 گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه، زان نکتهای شیرین فروگیر و دهانش را بکش
4 چون مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار گرتوانی آن عذار خویدستان را بکش
5 یا مکش آن ابروانش یا اگر خواهی کشید نقشها بگذار و ناز ابروانش را بکش
6 آن گرانبار سرینش را بکش بر روی ساق ور کشیدی محنت بار گرانش را بکش
7 چشمبرهم نِه،چو چشم مست او خواهی کشید ورگشودی، همچو من آه و فغانش را بکش
8 غمزهاش را گر ندانی چیست من دارم بهدل از دل من غمزههای جانستانش را بکش