1 ای بشر! مظهر ظرافت شو نه ز سر تا به پا، قباحت باش
2 مرضی، مانع شرافت توست در پی رفع این نقاهت باش
3 وین تعدی است بر حقوق بشر از پی دفع این جراحت باش
4 عید خون گیر، پنج روز از سال سیصد و شصت روز، راحت باش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به پندار دانای مغرب زمین پدید آور پند نو «داروین»
2 زمانه ز میمون، دمی کم نمود سپس ناسزا نامش، آدم نمود
1 گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
2 برهنه ام دستگیریم نکند کس! دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر
1 بدان سرم که شکایت ز روزگار کنم گرفته اشک ره دیدهام، چه کار کنم؟
2 بدین مشقت الا، زندگی نمیارزد که من ز مرگ، همه عمر را فرار کنم
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **