1 ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند آشیان جز در فضای نالهٔ بلبل مبند
2 شوق آزادی تعلق اختراع وهم تست از خیال پوچ چون قمری بهگردن غل مبند
3 مجمع دلها تغافلخانهٔ ابرو بس است غافل از شور قیامت بر قفا کاکل مبند
4 بزمخاموشیست از پاسنفس غافل مباش بر پر پروانه تشویش چراغ گل مبند
5 دورگردونت صلاها سزندکای بیخبر تا نفس داری ز گردش پای جام مل مبند
6 سرگذشتعبرتمجنونهنوز افسانهنیست محشر آسودهست بر زنجیر ما غلغل مبند
7 زندگی تاکی کشد رنج تک و تاز هوس پشت خر ریش است ای گاو از تکلف جل مبند
8 از شکست موج آزاد است استغنای بحر تهمت نقصان اجزا بر کمال کل مبند
9 نیست بیآرایش عشاق استعداد شوق موی سرکافیست بر دستار مجنون گل مبند
10 تا دم حاجت مبادا بگذری از آبرو اندکی آگاه باش از چشم بستن پل مبند
11 پیری و لاف جوانی بیدل آخر شرم دار شیشه چون شد سرنگون جز بر عرق قلقل مبند
دیدگاهها **