ای دل ار مولای عشقی یاد از سنایی غزنوی غزل 332

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن

1 ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن

2 همره موسی و هارون باش در میدان عشق فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن

3 بی‌جمال خوب، لاف یوسف مصری مزن بی‌فراق و درد، یاد پیر کنعانی مکن

4 در خراباتی که این گوید که فاسق شو، بشو وندران مجلس که آن گوید مسلمانی مکن

5 پیشِ یاجوج هوا سَدِّ سکندروار باش ور جنان جویی غلو اندر جهانبانی مکن

6 آن اشاراتی که از عشقش خبر یابی مکن وان عباراتی که از یادش جدا مانی مکن

7 چون ز مار و مرغ و دیو و دد بمانی باک نیست چون ز نعم‌العبد وامانی سلیمانی مکن

8 پارسی نیکو ندانی حک آزادی بجو پیش استاد لغت دعوی زبان‌دانی مکن

9 چون مسلم زمزم و خانی ترا شد زان سپس قصهٔ دریا رها کن مدحت خانی مکن

10 از سنایی حال و کار نیکوان بررس به جِد مرد میدان باش تن در می ده ارزانی مکن

عکس نوشته
کامنت
comment