ای دل به بند دوری او جاودانه از وحشی بافقی غزل 237

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ای دل به بند دوری او جاودانه باش

1 ای دل به بند دوری او جاودانه باش ای صبر پاسبان در بند خانه باش

2 ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت در بند کسر حرمت این آستانه باش

3 هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست سد ساله راه فاصله گو در میانه باش

4 سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش

5 وحشی نگفتمت که کمانش نمی‌کشی حالا بیا خدنگ بلا را نشانه باش

عکس نوشته
کامنت
comment