1 ای فیض بیا بجانب حق رو کن این روی و ریای خلق را یکسو کن
2 کاری که بمیزان خدا ناید راست بر هم زن و با جهانیان بکرو کن
1 گنجیست معرفت که طلسمش نهفتن است راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است
2 گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن کان موسم جواهر اسرار شفتن است
1 چراغ کلبه عاشق خیال دلدار است سری که عشق درونیست خانه تار است
2 هزار خرمن شادی به نیم جو نخرد بجان دلی که غم عشق را خریدار است
1 راز در دل شده کره محرم کجاست مردم فهمیده در عالم کجاست
2 در گلو بس قصه دل غصه شد برنیارم زد نفس همدم کجاست