ای خداوند قایم از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 108

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای خداوند قایم قدوس

1 ای خداوند قایم قدوس ملک تو ناقیاس و نامحسوس

2 قایمی خود به خود قیام تو نیست به قیامی که هست ضد جلوس

3 ساحت سینه‌های مشتاقان ز آرزوی تو شد به دور و شموس

4 در دل عارفان حضرت تو صد نهال از محبتت مغروس

5 نور افلاک در نهاد قدم کنی از راه عاشقان مطموس

6 هشت باغ و چهار رکن سرور جنت عدن با همه ناموس

7 پیش آن دل بدانکه کس نخرد به یکی مشت ارزن و سه فلوس

8 خاکپای بلال حضرت تو گشته از راه دین تاج رئوس

9 خاک بر سر دبیر حضرت را چون نداند همی یمین غموس

10 کردم آواره از مساکن عز حل منجوس و طالع منحوس

11 گر چه زاغ سیاه گشتستم نگزینم مقام جز ناقوس

12 زاغ گر بشنود کند در حال زین سخنها کرشمه چو طاووس

13 شد مقیم سرخس و اندر وی همچو دزدی به قلعه‌ای محبوس

14 ای سنایی بود که در غزنین می‌ندانند شاه را ز عروس

عکس نوشته
کامنت
comment