1 ای خداوند که چون مرکب آهو تک تو ناورد کره گر آهو همه مرکب زاید
2 مرکبی دارم و از حسرت یک مشت علف بر علفزار فلک بیند و دندان خاید
3 نسبتی هست چو با اسب تو او را در اصل گر ز پس مانده خویشش بنوازد شاید
1 آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
2 شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
1 نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را
2 کی باشد از تو طالعم کاین بخت اختر سوخته گرداند از تأثیر خود ، سد اختر فیروز را
1 هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد دردم فزود و سوز و گدازم زیاده شد
2 هر چند بیش کشت به ناز و کرشمهام رغبت به آن کرشمه و نازم زیاده شد