- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است مرگت به ته بال هما سایهٔ بوم است
2 چون پیر شدی از امل پوچ حیاکن یکسر خط تقویمکهن ننگ رقوم است
3 این جمله دلایلکه ز تحقیق توگلکرد در خانهٔ خورشید چراغان نجوم است
4 ای دعوی علم و عمل افسون حجابت گرد تب وتاب نفس است این چه علوم است
5 طبع تو اگر ممتحن نیک و بد افتد غیر از دهن مار جهان جمله سموم است
6 بیوضع ملایم نتوان بست ره ظلم دیوار و در خانهٔ زنبور ز موم است
7 دل با دوجهان تشنگی حرص چه سازد بریک چه بیآب ز صد دلو هجوم است
8 از عاریت هرچه بود، عارگزینید مسرور امانات جهول است و ظلوم است
9 بیدل تو جنونیکن و زینورطه بهدر زن عالم همه زندانی تقلید و رسوم است