ای اوفتاده در غم عشقت از اوحدی مراغه‌ای غزل 646

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من

1 ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!

2 نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من

3 پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری دل بسته‌ام در آن رسن مشک‌سای من

4 گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من

5 دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن کز دور بوسه می‌دهمت، خاک پای من

6 سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب ای بندهٔ سگان در آن سرای من

7 درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟ آن به که اعتماد کنم بر خدای من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر