- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سگ طاعن تو عو عو میکنی طعن قرآن را برونشو میکنی
2 این نه آن شیرست کز وی جان بری یا ز پنجهٔ قهر او ایمان بری
3 تا قیامت میزند قرآن ندی ای گروهی جهل را گشته فدی
4 که مرا افسانه میپنداشتید تخم طعن و کافری میکاشتید
5 خود بدیدیت آنک طعنه میزدیت که شما فانی و افسانه بدیت
6 من کلام حقم و قایم به ذات قوت جان جان و یاقوت زکات
7 نور خورشیدم فتاده بر شما لیک از خورشید ناگشته جدا
8 نک منم ینبوع آن آب حیات تا رهانم عاشقان را از ممات
9 گر چنان گند آزتان ننگیختی جرعهای بر گورتان حق ریختی
10 نه بگیرم گفت و پند آن حکیم دل نگردانم بهر طعنی سقیم