- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل چو ز تن کاهی و در جان بفزائی در جلوه ز صاحبنظران هوش ربائی
2 وربسته زنجیر سر زلف بتانی سخت است ز زنجیر غمت روی رهائی
3 تا چند گرفتاری در چاه زنخدان جهدی کن کز چاه طبیعت بدر آئی
4 انجام کمال است چو وارسته زمالی پاداش هوان است چو در قید هوائی
5 گر قدر رخ خویش هر آئینه بدانی این روی چو آئینه به هر کس ننمائی
6 تو مخزن یاقوتی و تو معدن گوهر انصاف نباشد که کنی کاه ربائی
7 تو صورت رحمانی در کسوت انسان بردار نقاب خودی از روی جدائی
8 آنرا که نگنجد بجهان در دل تو جاست تا چند پیچیده در این تنگ قبائی
9 می نوش و قدح گیر که در خلوت انسی بنشین و سخنگوی که همصحبت مائی
10 اندر خفقان است دل بلبله باید امروز بیائی و رگ از وی بگشائی