ای چنگیان از جلال الدین محمد مولوی غزل 2968

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی

1 ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی تشنه دلان خود را کردید بس سقایی

2 جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد یا ضربت جدایی یا شربت عطایی

3 ای زهره مزین زین هر دو یک نوا زن یا پرده رهاوی یا پرده رهایی

4 گر چنگ کژ نوازی در چنگ غم گدازی خوش زن نوا اگر نی مردی ز بی‌نوایی

5 بی زخمه هیچ چنگی آب و نوا ندارد می‌کش تو زخمه زخمه گر چنگ بوالوفایی

6 گر بگسلند تارت گیرند بر کنارت پیوند نو دهندت چندین دژم چرایی

7 تو خود عزیز یاری پیوسته در کناری در بزم شهریاری بیرون ز جان و جایی

8 خامش که سخت مستم بربند هر دو دستم ور نه قدح شکستم گر لحظه‌ای بپایی

9 من پیر منبلانم بر خویش زخم رانم من مصلحت ندانم با ما تو برنیایی

10 هم پاره پاره باشم هم خصم چاره باشم هم سنگ خاره باشم در صبر و بی‌نوایی

11 از بس که تند و عاقم در دوزخ فراقم دوزخ ز احتراقم گیرد گریزپایی

12 چون دید شور ما را عطار آشکارا بشکست طبل‌ها را در بزم کبریایی

13 تبریز چون برفتم با شمس دین بگفتم بی حرف صد مقالت در وحدت خدایی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر