1 ای شمع رخ ترا دلم پروانه دام تو شود آخرم از پروانه
2 پروانه صفت من از غمت میسوزم وز سوختنم هیچ ترا پروانه
1 بر سر رحم آسمان و یار به کین است آه که دشمن چنان و دوست چنین است
2 نرگس او رهزن دل آفت دین است شیفته ی چشم او هم آن وهم این است
1 از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار است زان هر دو عیان حادثه ی لیل و نهار است
2 تا روز شمار ار بشمارم عجبی نیست غم های شب هجر که بیرون ز شمار است
1 خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات اما دریغ ازین که بود هر دو بی ثبات
2 خلقی به جستجوی تو دایم به بزم من وین طرفه تر که من همه شب جویم از خدات
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به