1 ای شمع دو عارضت چراغ دو سرا یک بار چو شمع از در این خشته درآ
2 خطت به دو عارض چو سواد دو برات بهتر ز سواد هر دو چشمست مرا
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را
1 هرکه چون صورت چین دیده بروی تو گشاد چشم دیگر ز تماشای تو بر هم ننهاد
2 مگر آن لحظه رقیب تو زمن پوشد چشم که رود خاک وجود من دلخسته بباد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **