- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بار خدایی که خداوند جهانی لشکر شکن و ملک ده و ملک ستانی
2 دریادل و مهطلعت و خورشید ضمیری باران سپه و ابر کف و برق سنانی
3 فخرست به سلطانی تو پیر و جوان را تا با خرد پیری و با بخت جوانی
4 چون مهر و سپهری و نه آنی و نه اینی چون ابر و هژیری و نه اینی ونه آنی
5 چندین سخن نغز که دارد که تو داری چندین سخن نغز که داند که تو دانی
6 شاهان جهان را به گه کین و گه مهر از تخت برانگیزی و بر تخت نشانی
7 با تیغ به یک ساعت ملکی بگشایی با جام به یک لحظه گنجی بفشانی
8 هرگز نبود شادی و هرگز نبود غم آن را که برانی تو و آن را که بخوانی
9 در جام تو می بر صفت آب حیات است چون خضر امیدست که جاوید بمانی