ای غنچه با لب تو ز دل از اوحدی مراغه‌ای غزل 823

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای غنچه با لب تو ز دل کرده همدمی

1 ای غنچه با لب تو ز دل کرده همدمی گل وام کرده از رخ خوب تو خرمی

2 زلف و رخ ترا ز دل و دیده میکنند مشک و سمن چو عنبر و کافور خادمی

3 زان خط سبز و چهرهٔ رنگین و قد راست یک باغ سوسن و گل و شمشاد با همی

4 بر صورت تو ماه و پری فتنه میشوند صبر از تو چون کند دل بیچاره آدمی؟

5 ما همچو موم از آتش این غم گداختیم سنگین دلا، ترا چه تفاوت؟ که بیغمی

6 پهلو تهی مکن چو میان از کنار ما ای کرده چون کمر تن ما را خم از خمی

7 با ما گرت موافقتی نیست راست شو باشد که در مخالف ما اوفتد کمی

8 چندین چو زلف بر سر آشفتگی مباش از چشم دلنواز بیاموز مردمی

9 گیرم که اوحدی سگ تست، ای انیس دل از پیش اوچو آهوی وحشی چه میرمی؟

عکس نوشته
کامنت
comment