- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از فروغ روی تو خورشید رو سپید شب را به جنب طرّه تو گشته موسپید
2 خط بر میار تا نشود رو سپید خصم آن روی در خور است چنین باش کو سپید
3 با من به وقت صبح چنین گفت شب که ما کردیم موی در هوس موی او سپید
4 عمری هوای زلف تو پختیم و عاقبت کردیم موی خویش درین آرزو سپید
5 در آرزوی آن که جوانی بود مقیم بسیار کرده اند درین فکر مو سپید
6 ای دل اگر کسیت بپرسد که چون بود بی روی دوست دیده بختت ، بگو سپید
7 تا روز من ز ظلمت شب دم ظلمت همی زند چون روز روشن است که شب هست روسپید
8 تا شست از آب دیده رخ بخت خود جلال بنگر که چون شدست در این شست و شو سپید
9 جز در ختا و هند بیاض و سواد من اندر جهان نظم سیاهی مجو سپید