- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حال این پیکر از آن بتگر دانا پرسیم یا خود از پیش حکیمان توانا پرسیم
2 چه طلسمست درین گنج و چه رسمست او را یا چه اسمست؟ کسی نیست کزو وا پرسیم
3 راه بسیار درین خانه، ولیکن ما را راه آن نیست که گوییم سخن، یا پرسیم
4 هر که ما را بشناسد به خدا راه برد کو شناسنده؟ که از وی سخن ما پرسیم
5 جان مسیحست و صلیبش تن و این معنی را زود دانیم اگر پیش مسیحا پرسیم
6 سر فرزند درین خانه نشد پیدا، لیک چون به آن خانه در آییم ز بابا پرسیم
7 روح را پیشتر از آدم و حوا اصلیست ما نه طفلیم، که از آدم و حوا پرسیم
8 صد هزار اسم فزونست و مسماش یکی اسم جوییم کنون؟ یا ز مسما پرسیم؟
9 حال امروز بپرسیم ز داننده به نقد حال فردا بگذاریم، که فردا پرسیم
10 قطرهای بیش نباشد دو جهان از دریاش صفت قطره همان به که ز دریا پرسیم
11 اوحدی، رو، تو سخن گوی که مقصود سخن یک حدیثست و هم از مردم یکتا پرسیم