حال دل با تو مرا اشک بصر می‌گوید از عارف قزوینی غزل 33

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

حال دل با تو مرا اشک بصر می‌گوید

1 حال دل با تو مرا اشک بصر می‌گوید راز پنهان من از خانه به در می‌گوید

2 سر زد از کوه مرا ناله ولی در گوشش گویی آهسته سخن لال به کر می‌گوید

3 در خم باده فتم تا نکشم ننگ خمار زانکه النار و لا العار پدر می‌گوید

4 حرف قحط است مگر باز به منبر واعظ از قضا و قدر و عالم ذر می‌گوید

5 بوالبشر یک غلطی کرد که شیطان تا حشر ذی‌حق است ار بد از افراد بشر می‌گوید

6 دست دادند به هم ریشه ما را کندند حال امروز به از تیشه تبر می‌گوید

7 این سخن گر بنویسند به زر جا دارد الحق عارف سخن سکه به زر می‌گوید

عکس نوشته
کامنت
comment