1 نوری ز جمال خود بروزن فگنم برقی ز وصال خود بخرمن فگنم
2 من خار ره تو و خس باغ توام در هم فگنم، زود بگلخن فگنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بویی که از بهار نسیم صبا برد گویی همی ز طره دلار ما برد
2 شمشاد طوق فاخته گردد بکوهسار خلخال لاله کبک دری را عطا برد
1 روز رزم او چو رایتهای او صف بر کشند اختران از بیم سر در نیلگون چادر کشند
2 تیغ جان آهنج او چون بر کشد سر از نیام خلق باید تا بمیدانش تن بی سر کشند
1 خط تو، که چون مشک شد از خامه حسن طغرای ملاحتست و سر نامه حسن
2 خورشید، کزوست گرم هنگامه حسن در نیل زد از رشک رخت جامه حسن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به