کاری نشد از پیش و ز کف نقد از وحشی بافقی غزل 182

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد

1 کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد این نقد بقا چیست که بیهوده فنا شد

2 اظهار محبت به سگ کوی تو کردیم گفتیم مگر دوست شود دشمن ما شد

3 دل خون شد و از دیدهٔ خونابه فشان رفت تا رفته‌ای از دیده چه گویم که چها شد

4 با جلوهٔ حسنت چه کند این تن چون کاه انوار تجلیست کزان کوه ز پا شد

5 رفتیم به خواب غم از افسانهٔ وحشی او را که به عشرتگه ما راهنما شد

عکس نوشته
کامنت
comment