نه طاقتی که بماند از ادیب الممالک فراهانی غزل 67

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

1 نه طاقتی که بماند دل من از طلبش نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش

2 شبی به بستر من خفته بود و جان مرا نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش

3 چرا روی ز پی او دلا بدین جرئت مگر تو غافلی از صلح و قهر بی سببش

4 نمود دعوی جرئت بعاشقی فرهاد که عشق کوفت سرش را بسنگ و گردابش

5 مشو دلیر بشیرین زبانی خوبان که هست خنده شیر از فزونی غضبش

عکس نوشته
کامنت
comment