نیست کسی را نظر به از ملک‌الشعرا بهار غزل 344

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

نیست کسی را نظر به حال کس امروز

1 نیست کسی را نظر به حال کس امروز وای به مرغی که ماند در قفس امروز

2 گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن داد مجو زان که نیست دادرس امروز

3 آن که به پیمان و عهد او شدم از راه نیست بجز کشتن منش هوس امروز

4 وان که دو صد ادعا به عشق فزون داشت بین که چه آهسته می کشد نفس امروز

5 همتی ای دل که پس نمانی از اغیار پیش نیفتد کسی که ماند پس امروز

6 خانه خداگو به فکر خانهٔ خود باش زان که یکی گشته دزد با عسس امروز

7 ملت جاهل مکن مجادله با بخت فر و بزرگی به دانش است و بس امروز

8 خود غم خود می‌خور ای بهار که هرگز کس نکند فکری از برای کس امروز

عکس نوشته
کامنت
comment