نه چنان ز عشق بیمار وز هجر از غبار همدانی غزل 56

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم

1 نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم که توان قیاس کردن که چقدر دردمندم

2 خردم کند ملامت که مرو بکوی خوبان چکنم؟ نمیتوانم که جنون کشد کمندم

3 دگر از عمارت دل به جهان مرا چه حاصل که به سیل اشک بنیاد وجود خویش کندم

4 ز فراق مهر رویت شده پیکرم هلالی چه خوش است اگر بکوبی تو بدان سُم سمندم

5 منم آن شکسته پر مرغ که نیست آشیانی به جز از شکنج دامم بجز از خم کمندم

عکس نوشته
کامنت
comment