- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه من هر آن که ز ابنای انس جان دارد اگر کند به فدای تو جای آن دارد
2 کند تلافی بد عهدی گل آن مرغی که هر دو روز به گلزاری آشیان دارد
3 ندارد آرزوی آب زندگی در دل کسی که راه بر آن خاک آستان دارد
4 گرفت جان عوض بوسه و نداد افغان که هر معامله ی با بتان زیان دارد
5 خطش دمیده ز عارض چه سبزه های لطیف که باغ حسن تو در موسم خزان دارد
6 هزار جان طلبد در بهای بوسه ز من بلی متاع چنین قیمتی چنان دارد
7 شهی که دادرس دادخواه نیست (سحاب) نشانش این که بدرگاه پاسبان دارد