نهفتن در دل و جان درد و داغ از فضولی بغدادی غزل 47

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

نهفتن در دل و جان درد و داغ آن پریوش را

1 نهفتن در دل و جان درد و داغ آن پریوش را توانم گر توان پوشید با خاشاک آتش را

2 ز سینه آه حسرت می کشم چون تیر از ترکش که کی سازد تهی بر سینه ام آن ترک ترکش را

3 منقش گشت رخسارم بخون چون لاله زار آن به که مالم بر کف پای تو رخسار منقش را

4 دلا زهد ریایی هیچ کس را خوش نمی آید شعار خود مکن بهر خدا این وضع ناخوش را

5 شبی دیدم که در زلف تو دل سرگشته می گردد نمی دانم چه تعبیرست این خواب مشوش را

6 گهی جورست و گه کم التفاتی کار آن بدخو بدور او بلا کم نیست عشاق بلاکش را

7 فضولی چند در بند جهات مختلف مانی ز غم بگذار تا بر هم زند ضعف تو هر شش را

عکس نوشته
کامنت
comment