-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همچون خال بر کنج لبش جا میتوان کردن نه از لعل لبش قطع تمنا میتوان کردن
2 کجا بند نقاب از روی او وا میتوان کردن نه ابرویش به یک انگشت پیدا میتوان کردن
3 مگر بوی نسیم زلف یاری بشکفد دل را وگرنه کی ز ناخن غنچه را وا میتوان کردن
4 مشو ای شمع مشتاقان زمانی از نظر غائب دمی چون مردمک بر چشم ما جا میتوان کردن
5 زدی چون تیر سیر وحشت در خون طپیدن کن که صید نیمبسمل را تماشا میتوان کردن
6 به خطّ پشت لب خطّ بناگوشش سخن دارد گمانش آنکه با یاقوت دعوا میتوان کردن
7 توان گفتن سخن قصاب چند از لعل نوشینش کجا شیرین دهان از حرف حلوا میتوان کردن