1 لاد را بر بنای محکم نه که نگهدار لاد بنیادست
1 چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد: تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
2 هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
1 همه نیوشهٔ خواجه به نیکویی و به صلحست همه نیوشهٔ نادان به جنگ و فتنه و غوغاست
1 چون کشته ببینیام، دو لب گشته فراز از جان تهی این قالب فرسوده به آز
2 بر بالینم نشین و میگوی بناز: کای من تو بکشته و پشیمان شده باز
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار